کد مطلب:154069 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

اهل بیت جلو دروازه کوفه (و مسلم جصاص)
ابن زیاد كشتن پسر پیغمبر را پیروزی بزرگ برای یزید و پیروانش بحساب می آورد و لذا در كوفه زیاد تبلیغ كردند كه مردم برای تماشای اسراء و سرهای شهدا بیرون دروازه اجتماع كنند، منتهی در اعلاناتشان حسین را با نام معرفی نمی كردند كه اگر چنین می كردند اكثر مردم قاتلین او را مورد لعن و شتم قرار می دادند و چون در آن زمان گروهی به نام خوارج وجود داشت كه از زمان خلافت علی علیه السلام تشكیل شده بود و امیرمؤمنان با آنها جنگید و جمعیت بسیاری از آن ها را كشت و انحراف و فسق این گروه مورد قبول همگان بود، لذا حسین پسر دختر رسول خدا را به این گروه منتسب كردند و در تبلیغاتشان می گفتند یك نفر خارجی یعنی از خوارج بر حكومت یزید خروج كرده است ورود اهل بیت پیغمبر


به كوفه همراه با ذلت و خواری و انواع مصیبت و اندوه بود چنانكه داستان مسلم جصاص (گچ كار) این حقیقت را به خوبی بیان می كند مسلم جصاص می گوید: عبیدالله زیاد مرا خواست تا اطاقهای دارالحكومه را تعمیر نمایم، در حال گچ كاری بودم كه سر و صدای عجیبی شنیدم كه گویا كوفه یك پارچه تبدیل به هلهله و شادی شده است! یكی از خدام ابن زیاد بر من عبور كرد پرسیدم: این سر و صدا چیست؟ گفت: الان سر یك نفر خارجی را كه بر یزید خروج كرده می آورند.

خارجی كیست؟ - حسین بن علی!

چون خادم از من گذشت آنچنان لطمه به صورتم زدم كه ترس آن بود چشمهایم كور شده باشد، سپس دستم را شستم و به طرف دروازه كوفه رفتم مردم منتظر آمدن اسرا بودند، طولی نكشید كه چهل شتر كه زنان و اطفال را حمل می كرد با سرهای شهدا در بالای نیزه ها در كنار اسرا وارد شدند در این میان چشمم به علی بن الحسین افتاد كه روی شتری بدون پوشش سوار است و غل جامعه دست و گردن امام را به هم بسته و از رگهای گردن امام خون جاری است. امام زین العابدین با چشمی گریان خطاب به مردم كوفه می فرمود:



1- یا امة السوء لا سقیا لربعكم

یا امة لم تراع جدنا فینا



2- لو اننا و رسول الله یجمعنا

یوم القیامة ما كنتم تقولونا



تسیرونا علی الأقتاب عاریة

كاننا لم نشید فیكم دینا



1- «ای امت بدسیرت خدا بهار شما را سیراب نگرداند، ای امتی كه در مورد ما جدمان را رعایت نكردید».

2- «اگر روز قیامت میان ما و رسول خدا را جمع كند شما چه خواب خواهید داد».

3- «ما را بر چوبهای بدون پوشش جهاز شتر حمل می كنید مثل اینكه برای شما دینی نیاورده ایم» [1] .



[1] بحار 114:45 - حياة الحسين 333:3 - نفس المهموم ص 399.